وقت معلوم

امتحانش را همیشه با مداد می نوشت، دوست داشت با مداد بنویسد تا فرصت اصلاح از بین نرود. عمو جان دعایش این بود: «عموجان، حسن عاقبت از خدا بخواه...عاقبت بخیری.»

یک بار از عمو جان معنای عاقبت به خیری را پرسیده بود، عمو جان گفته بود:«اینکه بتوانی قبل از مرگ اشتباهاتت را جبران کنی!» این جمله ی عمو جان مصمم کرده بودش پاک کن را بگذارد کنار. باید طوری کار می کرد که اصلا کارش به اصلاح نرسد!


#کتاب
#وقت_معلوم
#مهدی_کفاش
دیدگاه ها (۰)

برکت

ابووصال

تو می آیی

داستان راستان۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط